جدول جو
جدول جو

معنی باغ میران - جستجوی لغت در جدول جو

باغ میران
دهی است از دهستان طوق رود بخش نطنز شهرستان کاشان که در 54 هزارگزی جنوب باختری نطنز و 9 هزارگزی راه شوسۀ نطنز به اصفهان در دامنه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و یکصدتن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات وحبوبات و میوه و شغل مردمش زراعت است، راه فرعی به شوسۀ عمومی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است ازدهستان برخوار بخش حومه شهرستان اصفهان که در 66 هزارگزی باختر اصفهان متصل به راه عمومی واقع است و 10 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغ شیرین
تصویر باغ شیرین
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیانبرای مثال چو کردی باغ شیرین را شکربار / درخت تلخ را شیرین شدی بار (نظامی۱۴ - ۱۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ پیرا
تصویر باغ پیرا
بوستان پیرا، باغبان، آنکه گل ها و درختان باغ را پیراید
فرهنگ فارسی عمید
(غِ)
نام یکی از باغهای اصفهان. یکی از چهارباغ معروف اصفهان که مساحت هر کدام کمتر از یک هزار جریب نبوده است: و بر دروازۀ هر کدام کاخی بلندبر آورده اند... و آن باغها عبارت است از باغ فلاسان و باغ احمد سیاه و باغ کاران و باغ بکر. (از روضات الجنات چ تهران ص 4). پایۀ هر دو قصرش (قصور باغ کاران) بر سر هرمان حرم حرمت دیده... یکی مشرف بر کنارزند رود روان، دیگر محاذی شهر مبنی بر شارع و میدان،... صحن حصنش فراخ چون سینه و حوصلۀ کریم. (از ترجمه محاسن اصفهان ص 28). شاه شجاع (مظفری) در زمان نهضت پدر به فیروزان که یک منزلی اصفهان است نزول کرد، بعد از آن در جوار باغ کاران که به باروی شهر متصل است نقل کرد. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 670) :
مرا هوای تماشای باغ کاران است
که پیش اهل خرد خوشترین کار آنست.
آوی (مترجم کتاب محاسن اصفهان).
آب حیوان است گویی پیش بستان ارم
زنده رود او که دارد باغ کاران بر کران.
سعدالدین سعید هروی (از ترجمه محاسن اصفهان).
هر که اکنون به باغ کارانست
گو نگه دار جا که کار آنست.
خجندی (از ترجمه محاسن).
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود و باغ کاران یاد باد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(غِ مُ)
نام باغی به هرات. (از غیاث اللغات) (آنندراج) : روزی در باغ مراد، عبیدخان (ازبک) و سونجک محمد سلطان بزمی آراسته بصحبت مشغول بودند. (عالم آرای عباسی ص 50).
جنات که هشت است دو چندان شود از ذوق
در فال گر آید صفت باغ مرادت.
درویش واله هروی (در صفت هرات از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بحرآسمان بخش ساردوئیه که در 20 هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به بافت واقع است و8 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، دارای 69 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ده کوچکی است از دهستان سریزن بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 15هزارگزی جنوب راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. سکنۀ آن 5 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 12هزارگزی جنوب ساردوئیه، سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. سکنۀ آن 7 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان بخش حومه شهرستان سبزوار که در12 هزارگزی شمال باختری ششتمد بر سر راه مالرو عمومی استاج واقع است. ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 468 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 40 هزارگزی شمال باختری بندر عباس و 10 هزارگزی شمال راه فرعی لار به بندرعباس واقع است و 20 تن سکنه دارد، مزارع باغ شیخ و باغ زمینه جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بحرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 30 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است و4 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ مَ)
محلی بحدود سمرقند: در النگ قبله که در نواحی باغ میدان است نزول اجلال واقع شد و در آن حین جمعی کثیر از مردم رعیت و سپاهی از شهر بیرون آمده تا پل محمد حبیب که لشکرگاه پادشاه بود عنان باز نکشیدند... لاجرم اندک شکستی روی نمود، سمرقندیان سلطانعلی باباقلی را اسیر گرفته به قلعه بردند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 233)
باغی بوده است به شیراز: مدفن شیخ غازی بن عبدالله در رباط او در باغچه ای که مشهور است به سه شنبه (الثلاثاء) نزد باغ میدان است. (از حاشیۀ شدالازار چ قزوینی ص 271)
لغت نامه دهخدا
از توابع سپاهان و دارای معدن زغال سنگ است. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 40)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان کورگ بخش حومه شهرستان مهاباد که در 61 هزارگزی خاوری مهاباد و 22 هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به سقز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و آب آنجا از رود شیتو تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش مالرو است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
نام نوایی از موسیقی. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). لحن چهارم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء). از الحان باربد که برای خسروپرویز ساخته بوده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). از دستانهایی که در وصف قدرت و ثروت خسروپرویز ساخته شده است. (از ایران در زمان ساسانیان ص 508). نوایی است از موسیقی و نام لحن چهارم باشد از سی لحن باربد. (برهان قاطع) (هفت قلزم). نوایی است و لحنی. (شرفنامۀ منیری) :
چو کردی باغ شیرین را شکر بار
شدی باغ از زمین بوسش شکرخوار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
از رودهای حوضۀ دریاچۀ اورمیه و از ملحقات باراندوز رود بعد از عبور از ماشقان، (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قبادی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان و ساکنین آن از طایفۀ قبادی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد که در 12 هزارگزی خاور نیر و 4 هزار و پانصدگزی جنوب راه فرعی سریزد به نیر واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 276 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و توت و کمی بادام و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(غُ رُمْ بَ دَ / دِ)
باغبان، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، آنکه باغ را پیراید:
چمن حسن تو هر روز بهی چون ندهد
باغ پیرای نگه بر در و دهقان نیاز،
واله هروی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باغ شیرین
تصویر باغ شیرین
یکی از الحان باربدی
فرهنگ فارسی معین